زانوی عابدزاده مشکل داشت و باید تحت درمان قرار میگرفت اما رهایش کرده بودند. در یک مراسم ختم او را دیدم. گفت که بیمارستانی در آلمان برایم پذیرش فرستاده است تا عمل کنم اما هزینه سفر و درمان را ندارم. از دوستانم درباره مشکل زانوی عابدزاده تحقیق کردم و به من گفتند او اگر پایش را عمل کند هم دیگر نمیتواند فوتبال بازی کند. من هم گفتم فعلا اولویت این است به زندگی برگردد. به او گفتم هزینه سفر را تامین میکنم. به مهندس محلوجی نامه نوشتم که کمک کنند. تقریبا ۱۰۰ هزار مارک هزینه داشت که پول را فراهم کردیم و عابدزاده را به آلمان فرستادیم. بعد از دو ماه به تهران بازگشت و یکی از پزشکان کمک کرد که او فیزیوتراپی کند. بعد از سه ماه توانست روی چمن راه برود. وقتی توانست راه برود او را خواستم که به دفترم بیاید و به او گفتم به استقلال برگرد و فوتبال را ادامه بده. صحبتهای دکترها را کنار گذاشتم چون میدانستم عابدزاده میخواهد موفق شود. او گفت که نمیخواهد به استقلال بازگردد و میخواهد در پرسپولیس بازی کند. این موضوع را در هیاتمدیره مطرح کردم و از پنج عضو، یک رای مثبت دادند. سه نفر میگفتند او دیگر دروازهبان نمیشود و یک نفر هم دلایل دیگری داشت. در نهایت گفتم که از حق مدیرعاملی میخواهم استفاده کنم او را به پرسپولیس بیاورم. این موضوع را مصوب کردیم و خودم هم امضا کردم.