در حالی که هنوز هشت ماه تا داغ شدن تنور انتخابات مانده دوطیف اصلاح طلب و اصول گرا دمیدن در این تنور را آغاز کرده اند و در ابتدایی ترین واکنش ها سعید حجاریان از جبهه اصلاحات، فرضیه هایی را به اصلاح طلبان برای ورود به عرصه انتخابات گوشزد کرد و جناح رقیب هم با هنرنمایی آقای باهنر مسئولیت شرط گذاری را ازآنِ حاکمیت دانست.
انگار نه انگار که وی در حال حاضر مسئولیتی در حاکمیت ندارد. از سوی دیگر باید دید اصلاح طلبان که از انتخابات قبل فاصله گرفته بودند حالا با روی کار آمدن خانم آذر منصوری با رویکردی متفاوت در انتخابات مجلس مشارکت خواهند کرد یا خیر. در گفت و گو با علی صوفی وزیر تعاون دولت اصلاحات و عضو شورای مرکزی خانه احزاب به بررسی این رویارویی و میزان مشارکت اصلاح طلبان در انتخابات دوازدهمین دوره مجلس پرداخته است.

این نشان می دهد که هیچ گوش شنوایی در جناح وابسته به حاکمیت وجود ندارد که آقای باهنر بیاید و چنین حرفی بزند،آقای باهنری که به هرحال خودشان هم نسبت به انتخابات ۱۴۰۰ نقد داشته اند و یک جورهایی آن را نقد کرده اند. آقای باهنری که می خواهد مثلا به عنوان یکی ازعقلای حاکمیت بیاید و راه حلی پیدا کند و راهی پیش پای مردم و جریانات سیاسی بگذارد که از این بن بست بیرون بیایند، هیچ کس نیست که در کشور قبول نداشته باشد عدم حضور نیروهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی چقدر مهم است بویژه اینکه انتخابات دیگر بی معنا شده است. بنده خودم عضو شورای مرکزی خانه احزاب هستم و درآنجا همه احزاب هستند، چه فراکسیون اصولگرا و اصلاح طلب و مستقلین آنجا عضو هستند و در جلساتی که آنجا برگزار می شود، ما در جریان این بندها در خانه احزاب که مجمع احزاب کل کشور است قرار می گیریم. هیچ کس نیست که بخواهد از انتحابات ۱۴۰۰ دفاع کند و هیچ جریانی نیست که امیدی به انتخابات پیش رو داشته باشد. آقای باهنر از کجاچنین حرفی زده نمی دانم، مگر اینکه مثلا آقای حجاریان را قبول نداشته باشد، اگر آقای حجاریان حرف نزنند پس چه کسی می خواهد حرف بزند.
هیچ، هیچ. زمانی بود که بین جریان اصول گرا و اصلاح طلب رقابت وجود داشت، آن زمان، شخصیت ها اثر داشتند و می توانستند موج ایجاد و فضا را دو قطبی کنند ولی الان، شخصیتها مطلقا هیچ تاثیری ندارد .
علت این است که اولین اثر آن باید روی مردم باشد ،مردم اصلا از این حرف ها گذشته اند و نه حجاریان و نه باهنر و نه بزرگتر و بالاتر از آنها ....مردم دیگر گوش شنوایی برای انتخابات ندارند و انتخابات دیگر برای آنها از موضوعیت خارج شده است. وقتی در سال ۹۸ و ۱۴۰۰ نیامدند شرکت کنند اتفاقی نیفتاده که بخواهند الان در انتخابات ۱۴۰۲ شرکت کنند .در این چهار سال (از ۹۸ تا ۱۴۰۲)اوضاع بدتر شده است که بهتر نشده است.
تاثیری نخواهد داشت،گرچه حساسیت نسبت به خانم منصوری به دلیل جریان اعتراضات سال گذشته زیاد است اما این دلیل نمی شود چون در آنجا تصمیم جمعی است و فرد در تصمیم گیریها چندان تاثیری ندارد. معمولا در مجمع عمومی تصمیمات اتحاذ می شود و تابع شرایط عمومی انتخابات است و طبعا نظرات اصلاح طلبان در بیرون از جبهه اصلاحات نیز روی این تصمیم تاثیر گذار است، بنابراین اینگونه نیست که انتخاب یک فرد الان بتواند در انتخابات تاثر بگذارد. مثلا در نیمه اول دهه ۹۰ که به اجماع سازی نیاز داشتیم و گرفتن تایید صلاحیت از حاکمیت، افراد می توانستند نقش داشته باشند.
مثلا حضور دکتر عارف در راس شورای عای سیاست گذاری جبهه اصلاحات به این دلیل بود که آقای عارف کسی بودند که حاکمیت روی ایشان حساس نبود و بنابراین جبهه اصلاحات میتوانست به اجماع سازی خودش از طریق ارتباطات دکتر عارف و حاکمیت ادامه دهد اما در شرایط کنونی اصلا اوضاع کاملا متفاوت است. یعنی در نیمه اول دهه اول ۱۴۰۰ کاملا برعکس شده است.
این موضوع به حاکمیت بستگی دارد و در اصل همه چیز به حاکمیت بستگی دارد، همچنین درآن بیانیه ۱۵ ماده ای آقای خاتمی اتمام حجت لازم با حاکمیت شده وکاملا مشخص است که اگر حاکمیت می خواهد که انتخابات پرشوری داشته باشد باید آن موانعی که آقای خاتمی به آن اشاره داشته اند، بردارند، مواردی نظیر نظارت استصوابی، نقش شورای نگهبان در تایید صلاحیت ها، انتخابات آزاد و رقابتی و .... اگر حاکمیت این اصلاحات را انجام دهد می توان به حفظ نظام امید داشت و اگر اینچنین نباشد همه چیز از دست خواهد رفت. اصلاح طلبان هم قطعا روی همین بیانیه ۱۵ بندی آقای خاتمی متمرکز خواهند شد و تحقق این مطالبات را دنبال خواهند کرد. طبعا اگر بهبودی حاصل شد به همان نسبت اصلاح طلبان هم به انتخابات نزدیک می شوند و اگر بهبودی حاصل نشد همانطور که مردم از انتخابات فاصله گرفته اند اصلاح طلبان هم مجبورند از انتخابات فاصله بگیرند.
انتهای پیام/