اقتصاد وامدار کارآفرینان است
ما تمایل داریم کارآفرینی را به فردی که سرمایهگذاریهای خود را شروع کرده، نسبت دهیم. در حقیقت تعریف رسمی کارآفرینی، فرآیند شروع یک تجارت یا سازمان برای سودآوری یا تأمین نیازهای اجتماعی است. ما از این عبارت برای سود یا نیازهای اجتماعی استفاده کردهایم تا کارآفرینی تجاری را از کارآفرینی اجتماعی و خیریه جدا کنیم. پس از تعریف کارآفرینی، اکنون زمان تعریف این موضوع است که چه کسی، یک کارآفرین است و یک کارآفرین، چه کاری انجام میدهد.
یک کارآفرین کسی است که یک مدل تجارت را توسعه میدهد، سرمایه فیزیکی و انسانی لازم برای شروع یک سرمایهگذاری جدید را فراهم و آن را عملیاتی میکند و مسئول موفقیت یا شکست آن است. محمدرضا خباز، نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی در گفتوگو با به ویژگیهای کارآفرین و سرمایهگذار پرداخت و درباره راهکارهای مقابله با سوداگرای سخن گفت. به باور خباز، مهمترین راهکار مقابله با سوداگران و حمایت از کارآفرینان ایجاد دولت الکترونیک است، چراکه تنها راه برخورد جدی با سوءاستفادههای اقتصادی، بالا بردن شفافیت است و این مهم فقط با تحقق دولت الکترونیک میسر خواهد بود.
مشروح این گفتوگو را در ادامه بخوانید.
فعالیتهای کارآفرینی در اقتصاد ایران با مشکلات جدی مواجه است که بهگفته بسیاری، یکی از مهمترین این مشکلات قدرت بالای سوداگران برای ایجاد نوسان در بازار و از بین بردن امنیت سرمایهگذاری است. به نظر شما، راهکار مقابله با دلالها و سوداگران چیست؟
به نظر من، مهمترین راهکار، ایجاد دولت الکترونیک است، چراکه تنها راه برخورد جدی با سوءاستفادههای اقتصادی، بالا بردن شفافیت است که در گرو تحقق دولت الکترونیک است. گرچه من نافی این نیستم که ضروری است فرهنگ هم در کشور بالا برود و مردم هم به اقتصاد طور دیگری بنگرند. حتی ما در اسلام هم نسبت به برخورد سوداگرانه بحثهای فراوانی داریم اما اغلب سوداگران کشور خود را مبرا از هرگونه تخلف و اتهام میدانند و با دادن رشوه به برخی نهادها، به دوشیدن مردم و دولت ادامه میدهند. این در حالی است که اسلام نسبت به احتکار بهویژه درباره مایحتاج مصرفی مردم، تعارف ندارد و خواهان برخورد شدید است. متاسفانه هنوز نسبت به احتکارگران موضع محکمی نداریم. به همین دلیل اکنون قیمتگذاری سیمان و میوه و… بهدست همین احتکارگران افتاده است. بهعنوان نمونه، دلالان میوه همان کسانی هستند که پیش از فصل برداشت به مازندران یا دیگر مناطق کشاورزی میروند و چون پول دارند، میوه روی درخت را از دهقان و کشاورز میخرند. مثلا در تابستان اقدام به خرید مرکبات روی درخت میکنند. از اینجا به بعد او صاحب تمام بار آن مزرعه است و سرفصل میوههای خود را تحویل
میگیرد. حال اگر این فرد دلال از نرخ در بازار راضی نباشد، محصول را به سردخانه میبرد تا زمانی که قیمتها بالا برود.
البته دلالی میوه اشکال دیگری هم دارد. مثلا صاحبان سرمایه در میادین بزرگ میوه مانند میدان بهمن اقدام به خرید تمام سردرختیهای شهریار میکنند و اگر نرخ آن میوه بالا برود، میوه کال را به بازار عرضه میکنند و اگر هم میوه رسید اما قیمتها برای صاحب بار جالب نبود، محصول را به سردخانه میبرد تا زمانی که به نرخ مطلوبش رسید.
بعضی کارشناسان اقتصاد معتقدند اقتصاد ایران در خدمت سوداگران است. با این وصف، چگونه میتوان به صرف راه انداختن دولت الکترونیک، انتظار تغییر سازکار را داشته باشیم؟
من زمانی که در مجلس هشتم افتخار نمایندگی مردم کاشمر را داشتم، هم در جلسهای با آقای احمدینژاد و هم در جلسه دیگری با آقای جنتی در شورای نگهبان در اینباره صحبت کردم. آن زمان هم تاکید داشتم که باید این وضعیت نابسامان که امکان سوءاستفاده را فراهم کرده، پایان داد. متاسفانه به هر دلیلی، این اتفاق تاکنون رخ نداده است.
اما درباره راهکار لازم به توضیح است که مشکلات امروز همگی راهکار دارند. چه تجارب خود کشور ما در مسیر توسعه و چه تجارب دیگر کشورها میتواند راهحلهای متنوعی برای هر مشکلی ارائه دهد. باید به کشورهای توسعهیافته بنگریم و ببینیم آنها چه کردند که تورم تحت کنترل درآمد و اقتصاد رونق پایدار را تجربه کرد. حتما این تجارب اگر بهدرستی در ایران اجرا شود هم میتواند اقدامی به سود توسعه باشد. یکی از انتقادات مهم که به نظام مدیریتی کشور میتواند وارد شود این است که ما بهدنبال تجربه کردن هر چیزی بودیم و همین فرصتهایی زیادی را از چنگ ما ربود. در این میان، دولت الکترونیک بهعنوان یک ابزار کارآمد برای ایجاد حداکثر شفافیت مطرح میشود. این در حالی است که برنامه سوم توسعه هم بر اجرای دولت الکترونیک تا پایان دوره خود تاکید داشت اما نهتنها برنامه سوم، بلکه ۳ برنامه دیگر هم به پایان رسیدند اما دولت الکترونیک محقق نشد. این نشان میدهد از قضا چه مخالفان پرنفوذی دارد. در فرآیند ارائه خدمات از کانال دولت الکترونیک، زمانی که سرمایهگذاری تقاضای
خود را برای وزارت صنعت، معدن و تجارت روی سامانه قرار میدهد، همه میتوانند آن را مشاهده کنند. در این شرایط، وزارتخانه نمیتواند این فرد را مدتها معطل کند و چون همه چیز مشخص است، ظرف یک ماه باید پاسخ او را بدهد. بعد همین فرد نیاز به زمین برای احداث بنگاه خود دارد و این درخواست را دوباره در سامانه قرار میدهد. حالا سازمان منابع طبیعی کشور موظف است بهسرعت درخواست این سرمایهگذار را بدهد. در مرحله بعد، همین فرد درخواست تسهیلات ارزان یا ارزی را دارد. باز هم این درخواست در سامانه ثبت میشود، نه سرمایهگذار فردا میتواند از تکالیف خود فرار کند و نه بانک میتواند اقدام به اخذ سودهای غیرمجاز کند.
تاکید من بر دولت الکترونیک در واقع تاکیدی بر ایجاد امکان نظارت عمومی بر تصمیمگیریهاست. به نظر من، عدمشفافیت مادر فساد و سوءاستفاده است و به همین دلیل، شفافیت را راه نجات میدانم. اگر بانکهای ایران به شبکه جهانی وصل بود، ۲ دلار از این سر جهان به آن سر جهان هم واریز شود، قابل ردیابی بود. این امکان را میتوان در داخل و برای مردم هم فراهم کرد.
مخالفان اجرا و توسعه دولت الکترونیک را چه کسانی میدانید؟
مهمترین مخالفان آن، برخی مدیران دولتی هستند که البته نسبت به هر تحولی در مناسبات اداری جبهه میگیرند. مهمترین دلیل آن هم این است که مدیران ما با تغییر مخالف هستند و ترجیح میدهند طبق عادت کارها را پیش ببرند. به همین دلیل، دریافت نامه از طریق سایت، باب میل آنها و توجه به روشهای بهروز در میان آنها مرسوم نیست. البته گروه دیگری هم ممکن است جزو سوءاستفادهکنندگان باشند.
میان سوداگران و کارآفرینان چه تفاوتی وجود دارد؟
به نظر من، مهمترین تمایز میان این دو دسته این است که سوداگران بهتنها چیزی که میاندیشند منافع و سود شخصی خودشان است. سوداگر حاضر است خود را به آب و آتش بزند و حتی از انجام کارهای مذموم نیز خودداری نمیکند. به همین دلیل از ابزارهایی مانند رانت، تقلب و حتی قاچاق استفاده میکند و در بحرانهای اقتصادی همیشه سود سرشاری بهدست میآورد. هنگامی که تنها پر کردن جیب خود مطرح باشد، آنگاه نهتنها اقتصاد، بلکه ساختار اجتماعی هم دچار مشکل میشود. به نظر من، این نگرش خودخواهانه و منفعتطلبانه، مذموم است.
آیا در این شرایط برای بهبود روند اقتصاد میتوان تنها به افشاگری بسنده کرد؟
معلوم است که نه. باید نهادهای نظارتی کشور با قدرت و شدت وارد عمل شوند، ابتدا تمام مسئله را بررسی کنند و حتی اگر جرمی هم رخ نداده، باید از این افراد مالیات بگیرند. اخذ مالیات که نباید به یک مسئله پیچیده و بغرنج تبدیل شود. با اخذ همین مالیات، دولت منابع کافی برای اجرای سیاستهای رفاهی خواهد داشت و دستکم جلوی نقره داغ شدن مردم را میگیرد. البته درباره دیگر بازارهایی که با نوسان مواجه شدند هم نقش دلالها را نباید نادیده بگیریم. هم در ماجرای گرانی مرغ و هم در افزایش نرخ میوه، دلالها برنده اصلی بودند. متاسفانه با اینکه ۴ دهه است در کشور علیه دلالها صحبت میکنیم اما آنها همچنان میتوانند در اقتصاد ما به سودهای هنگفت دست پیدا کنند.
این تقریبا مشابه کاری است که تمام صاحبان سرمایههای بزرگ در کشور انجام میدهند. تفاوت میان سوداگر و سرمایهگذار در چیست؟
حتی اگر همه هم این کار را انجام دهند، این اقدام مصداق احتکار و دلالی است اما به نظر من، سرمایهگذار چنین رویهای را در پیش نمیگیرد. اول از همه اینکه سرمایهگذار باید در بخش تولید اقدام به سرمایهگذاری و فعالیت کند. حال آنکه میتوان با نرخ سودی بالاتر دلالی کند. به نظر من، سرمایهگذاری در شرایط امروز کشور، اقدامی مقدس است. سرمایهگذاران امروز، مانند رزمندگان ابتدای انقلاب هستند که برای اعتلای کشور تلاش میکنند و من طرفدار این هستم که به این افراد احترام ویژه گذاشته شود. بهعبارت سادهتر، سرمایهداری که میتواند سرمایه خود را در بانک سپرده کند و سود آن را بگیرد، یا اقدام به خرید تعدادی ملک کرده و سپس از اجاره آنها ارتزاق کند، به ایجاد فعالیتی مولد دست میزند، فردی است که میهن و مردم خود را دوست دارد.
با این حساب، به نظر شما، سرمایهدار انگیزه سودجویی ندارد؟
سود، انگیزه هر فعالیت اقتصادی است و در اینکه سرمایهگذاران هم بهدنبال سود هستند، شکی وجود ندارد اما سودی که از فعالیت مولد حاصل میشود با سودی که ناشی از سفتهبازی است، اثرات یکسانی بر اقتصاد نمیگذارند. این یک حقیقت پذیرفته شده است که فعالیتهای تولیدی در ایران توجیه اقتصادی کافی ندارند، پس کسی که وارد عرصه تولید میشود یا باید دیوانه باشد یا عاشق. به نظر من، آنها عاشق وطن خود هستند و به جای اینکه بخورند و بخوابند، ترجیح میدهند به کارآفرینی و اشتغالزایی بپردازند و کشور خود را پیش ببرند. سودی که یک تولیدکننده بهدست میآورد، مشروع است و محصول تلاش. سودی که از اشتغالزایی ایجاد میشود به سود همه شاخصهای کلان اقتصاد خواهد بود. این درست است که همه افراد جامعه یکسری نیازهای فردی دارند؛ یعنی تمایل دارند بهترین غذاها را میل کنند، بهترین سرپناه را داشته باشند، از خودرو بهروز استفاده و بهترین لباس را تن کنند. اینها همه نیازهای جسمی است اما یک تولیدکننده علاوهبر چنین نیازهایی، نیاز معنوی خود را هم تامین میکند؛ یعنی وقتی به
بنگاه خود میرود و میبیند دهها خانواده از دسترنج او و کارگرانش ارتزاق میکنند، حتما احساس آرامش و لذت هم به او دست میدهد. به باور من، اگر سوداگران لذت سرمایهگذاری را درک میکردند، ممکن بود این اندازه خودخواه نباشند.
با این همه، چرا نهادهای اجرایی و نظارتی برای سرمایهگذاری در بخش تولید، سخت میگیرند اما دست سوداگران را باز میگذارند؟
اگر باور داشته باشیم که سرمایهگذاری اقدامی مقدس و ارزشی است، آنگاه انتظار میرود نهادهای گوناگون اجرایی و غیراجرایی به جای رقابت با تولیدکنندگان و ایجاد محدودیت برای آنها، خود را وامدار و مدیون سرمایهگذاران بدانند. با این حال، متاسفانه بهدلیل نبود نظارت درست بر فعالیتهای اقتصادی و تحقق نیافتن دولت الکترونیک، همچنان موانع فراوانی مقابل سرمایهگذاران وجود دارد که نمیتوان از آنها بهراحتی عبور کرد. متاسفانه سرمایهگذار ماهها معطل دریافت یک مجوز میشود اما سوداگر بدون هیچ مجوزی به فعالیت خود ادامه میدهد. حال آنکه دلالان طماع میتوانند با پرداخت رشوه یا داشتن روابطی، موانعی از این دست را بهراحتی حل کنند. به هر حال، سرمایهگذار واقعی در ایران هیچ پناهگاه و تکیهگاهی ندارد اما در مقابل دلالان با تکیه به منابع مالی سرشار خود میتوانند هر کاری انجام دهند و از بحرانی برای خود سود بیشتر حاصل کنند.
نظر شما