ملاقات با غول خوش‌قلب دریاها

شاید کمتر ‌آدمی خصوصا ایرانی‌ای تجربه رویارویی با نهنگ‌ها را داشته باشد؛ حیوانات غول‌پیکری که سال جدید را به نام آنها نامگذاری کرده‌اند.

ملاقات با غول خوش‌قلب دریاها

به گزارش تیترکوتاه؛ نکته جالب اینجاست که همان افراد معدودی که از نزدیک با این نهنگ‌های غول‌پیکر مواجه شده‌اند در یک چیز هم‌عقیده‌اند، اینکه این حیوانات دریایی، برعکس ظاهر و هیبتشان قلب مهربانی دارند. شاید به همین دلیل است که داستان‌های باورنکردنی درباره نجات این حیوانات به دست انسان‌ها یا برعکس از گوشه و کنار جهان به ثبت رسیده است.

نجات نهنگ‌های خاکستری

پاییز ۱۹۸۸ بود که سیل خبرنگاران به منطقه باروی آلاسکا سرازیر شد زیرا در آن منطقه سه نهنگ خاکستری در میان یخ‌های منطقه به دام افتاده بودند و هیچ راه نجاتی به طرف آب‌های آزاد نداشتند. وقتی این خبر در سراسر دنیا پیچید خیلی‌ها دلشان به حال نهنگ‌ها سوخت و تصمیم به کمک گرفتند. از این‌رو شرکت‌های نفتی، حافظان محیط‌زیست، بومیان منطقه، چندین کشتی از روسیه و بعضی از دولتمردان آمریکایی راهی بارو شدند تا هر چه زودتر این سه نهنگ خاکستری گرفتار را نجات دهند و به این ترتیب داستان ماجراجویانه نجات نهنگ‌های خاکستری رقم خورد.

هفتم اکتبر ۱۹۸۸ بود که «روی آهمااوگاک» یکی از ساکنان بارو که برای ماهیگیری به شرق شهر بارو رفته بود با صحنه عجیبی روبه‌رو شد. سه نهنگ از میان حفره‌های یخی تلاش می‌کردند تا نفس بکشند. به نظر می‌رسید که این سه نهنگ خاکستری کالیفرنیایی  در چند کیلومتری آب‌های آزاد نزدیک منطقه در لایه‌های ضخیم یخ گرفتار شده‌اند. نهنگ‌ها تلاش می‌کردند تا با حرکت‌های مداوم مانع بسته شدن حفره‌هایی شوند که از آنجا تنفس می‌کردند. روی پوستشان بریدگی‌هایی دیده می‌شد که معلوم بود بر اثر برخورد با لایه‌های تیز یخ زخمی شده‌اند. روی فورا به شهر بازگشت و آنچه دیده بود را برای جف کارول و دیگر زیست‌شناسان حیات‌وحش منطقه تعریف کرد.

کارول با خود فکر کرد که اکنون وقت مناسبی است تا از این حیوانات عکس و فیلم‌هایی تهیه کند. او تجهیزات فیلمبرداری و عکسبرداری خود را برداشت و راهی منطقه موردنظر شد. فیلمی که کارول تهیه کرده بود در اختیار رسانه‌های ملی قرار گرفت و به این ترتیب داستان گرفتار شدن نهنگ‌های خاکستری در ‌سراسر جهان پیچید و هر بیننده‌ای آرزو داشت تا هر طور شده نهنگ‌ها از تله مرگ نجات یابند.

فرانک تیت یکی از رستوران‌دارهای منطقه مرزی در شمال آلاسکا در حیرت بود که مشتری‌هایش روز به روز در حال افزایشند زیرا مردم از گوشه و کنار دنیا به آلاسکا می‌آمدند تا سهمی در نجات نهنگ‌ها داشته باشند. مشتری‌های فرانک آن‌قدر زیاد شده بودند که او مجبور بود صبح‌ها برای صبحانه رستوران را باز کند تا مشتری‌ها حین صرف صبحانه اخبار نجات نهنگ‌ها را دنبال کنند. او اگرچه در منطقه گرفتار شدن نهنگ‌ها زندگی می‌کرد اما به دلیل داشتن مشتری بیش از حد در رستوران هیچ‌وقت موفق نشد نهنگ‌های خاکستری را از نزدیک تماشا کند و این شانس بزرگ را برای همیشه از دست داد.

هرچند ساکنان بارو از شکارچیان نهنگ بودند اما در کمال حیرت آنها دوست داشتند این نهنگ‌ها هر چه زودتر آزاد شوند و به سمت جنوب بروند و از طرفی گرفتار شدن این سه نهنگ در منطقه فرصت خوبی برای محققان بود تا تحقیقات بیشتری را درباره نهنگ‌های خاکستری انجام دهند. کارول در طول مدتی که نهنگ‌ها گرفتار بودند موفق شد سرعت تنفس این جانوران را اندازه‌گیری کند و همچنین از نظر بیماری‌های گوناگون آنها را مورد آزمایش قرار دهد.

ملاقات با غول خوش‌قلب دریاها

چند روزی از پیدا شدن نهنگ‌ها می‌گذشت که بر اثر شدت سرمای زیاد و پایین بودن دمای هوا حفره‌هایی که نهنگ‌ها از طریق آن تنفس می‌کردند شروع به یخ زدن کرد از این‌رو زیست‌شناسان ۲۴ ساعته در منطقه حضور داشتند تا این حفره‌ها را باز نگه دارند. آنها برای باز کردن حفره‌ها از اره برقی استفاده کردند تا هر چه می‌توانند یخ‌ها را بشکافند. وقتی تا حدودی یخ‌ها کنار زده شد آنها متوجه شدند که نهنگ‌ها سه عدد هستند. در یکی از نهنگ‌ها که از دو تای دیگر کوچکتر بود و زیست‌شناسان نام او را «بون» گذاشته بودند آثاری از التهاب ریه دیده می‌شد و به نظر کارول دلیل آن این بود که نهنگ‌ها هر چهار دقیقه یک بار برای تنفس به سطح آب می‌آیند اما در این شرایط خاص این اتفاق هر دو دقیقه یک بار می‌افتاد که حیوانات را خسته‌تر می‌کرد.

چند روز دیگر از ماجرا گذشت تا اینکه در ۲۳ اکتبر دیگر خبری از نهنگ کوچک نبود و خبرگزاری‌ها اعلام کردند که نهنگ کوچک مرده است. خبرنگاران و عکاس‌ها از کنار حفره‌های تنفسی نهنگ‌ها کنار نمی‌رفتند و هر بار که دو  نهنگ دیگر که نام «بونت» و «کراس بیک» را روی آنها گذاشته بودند، پدیدار می‌شدند خبر تازه‌ای منتشر و عکس جدیدی گرفته می‌شد. نهنگ‌ها آن‌قدر به مردم نزدیک می‌شدند که انگار می‌خواستند با آنها صحبت کنند. بومیان منطقه وقتی نهنگ‌ها از آب بیرون می‌آمدند آنها را با دست نوازش می‌کردند اما هیچ کاری برای نجات این نهنگ‌های گرفتار از دست آنها ساخته نبود.

مسوولان شرکت‌های نفتی برای نجات جان نهنگ‌ها روش‌های ابتکاری را پیشنهاد کردند اینکه مثلا با کشتی‌های عظیم خود وارد یخ‌ها شوند و یخ‌ها را بشکافند. یکی از شرکت‌های نفتی به نام «وکو» یکی از قایق‌های یخ‌شکن خود را به گارد ملی آلاسکا فرستاد و هلی‌کوپترها شروع به کشیدن این قایق از خلیج پرادهو تا بارو کردند بلکه یخ‌های منطقه را بشکنند و راه برای فرار نهنگ‌ها باز شود.

یکی دیگر از شرکت‌های نفتی یکی از وسیله‌های پنج تنی خود را به منطقه آورد تا با شدت بر سر کوه یخی ۹۱ متری بکوبند و آن را خرد کنند. بومیان منطقه هم با اره برقی‌هایی که یک نفر آنها را اهدا کرده بود تلاش می‌کردند تا داخل یخ‌ها برای نفس کشیدن نهنگ‌ها حفره‌هایی درست کنند. هرچند راه تا حدودی باز شده بود اما به نظر می‌رسید که نهنگ‌ها خیال حرکت کردن نداشتند. راهی که به طرف آب‌های آزاد برای آنها باز شده بود کم‌عمق‌تر از منطقه‌ای بود که نهنگ‌ها در آن قرار داشتند و از این‌رو آنها احساس خطر می‌کردند که مبادا در عمق کم گرفتار شوند و نتوانند حرکت کنند.

 به نظر می‌رسید که چیزی در آب توجه نهنگ‌ها را به خود جلب می‌کند و با تحقیقاتی که انجام گرفت معلوم شد نهنگ‌ها جذب صدایی می‌شوند که ساکنان مینسوتا در زمستان داخل آب ‌ایجاد می‌کنند تا آب در اطراف قایق‌هایشان جریان داشته باشد و یخ نزند. نهنگ‌ها دنبال این صدا را گرفتند و به حرکت در آمدند و همین باعث شد تا یخ‌شکن‌ها با حرکت نهنگ‌ها تعادل خود را از دست دهند و قایق‌های شرکت‌های نفتی در یخ به گل بنشینند.

در این هنگام چندین کشتی یخ‌شکن از سوی روسیه و آمریکا به منطقه اعزام شدند تا از طریق وارد آوردن فشار به یخ‌ها و از هم جدا کردن آنها راهی به آب‌های آزاد برای نهنگ‌ها باز شود. یخ‌شکن‌ها موفق شدند با خرد کردن یخ‌ها راه باز کنند به همه افرادی که روی یخ‌ها بودند دستور تخلیه محل داده شد و به این ترتیب راه برای فرار نهنگ‌ها باز شد و همه شاد از اینکه دو نهنگ باقی‌مانده آزاد شده‌اند به خانه‌هایشان بازگشتند.

فردای آن روز کارول به همراه گروهی از محلی‌ها سراغ نهنگ‌ها رفتند و در نهایت شگفتی دیدند که نهنگ‌ها میان لایه‌های ضخیم یخ هنوز گرفتار هستند. آنها تازه فهمیده بودند که بعد از خرد شدن یخ‌ها هوا آن‌قدر سرد بوده که فورا آب دوباره یخ زده و نهنگ‌ها میان راه گرفتار شده‌اند. این دو حیوان آن‌قدر خود را به لبه یخ‌ها زده بودند که سرشان زخمی شده و خونریزی کرده بود.  

دوباره مردم با اره برقی به جان یخ‌های سفت و سخت افتادند. نهنگ‌ها فقط سه کیلومتر تا آب‌های آزاد فاصله داشتند. قرار شد کشتی‌های یخ‌شکن دوباره به کار بیفتند و باز هم به مردمی که در حال شکستن یخ‌ها بودند دستور داده شد تا محل را هرچه زودتر ترک کنند. کشتی‌های یخ‌شکن لحظه به لحظه به محل نهنگ‌ها نزدیک می‌شدند. هرچند کشتی‌های یخ‌شکن مشغول کار بودند اما خبری از نهنگ‌های خاکستری نبود.  

دو نهنگ خاکستری ناپدید شده بودند و انگار که از همان ابتدا هیچ نهنگی در آن منطقه دیده نشده بود. هیچ کس ‌نفهمید چه اتفاقی برای نهنگ‌ها افتاد و به این ترتیب ناپدید شدن بونت و کراس بیک برای همیشه مرموز و اسرارآمیز باقی ماند. در این بین محققان نظریه‌های مختلفی را برای گم شدن دو نهنگ خاکستری ارائه کردند. به عقیده بسیاری صدای کشتی‌های یخ‌شکن نهنگ‌ها را ترسانده و باعث شده تا آنها دوباره در زیر یخ‌های قطبی گرفتار شوند و عده‌ای هم معتقدند که این نهنگ‌ها موفق به فرار شده‌اند. به این ترتیب ماموریت نجات نهنگ‌های خاکستری برای آلاسکایی‌ها و زیست‌شناسان برای همیشه در ‌هاله‌ای از ابهام باقی ماند و هیچ‌وقت کسی نفهمید که آیا این ماموریت موفقیت‌آمیز به پایان رسید یا خیر!

تشکر به سبک نهنگ‌ها

نهنگ کوهان‌داری در آب‌های کالیفرنیا به دام افتاده بود. جانور غول‌پیکر وقتی در تور گیر افتاد دیگر راه نجاتی نداشت. او خود را به شدت تکان می‌داد تا بلکه از تور رهایی یابد اما دیگر امیدی به زنده ماندن نهنگ نبود تا اینکه سه مرد به طور کاملا تصادفی با غول دریاها برخورد کردند.

 این سه مرد در ساحل کالیفرنیا سوار قایقشان شده بودند تا در اقیانوس چرخی بزنند. وقتی آنها وسط اقیانوس رسیدند متوجه موجود عظیم‌الجثه‌ای شدند که روی آب آمده بود. کمی نزدیک‌تر که رفتند نهنگ کوهان‌داری را دیدند که بی‌حرکت روی آب شناور بود سه مرد در ابتدا تصور کردند که نهنگ مرده اما ناگهان نهنگ برای اینکه نشان دهد زنده است، فواره‌ای از آب را با شدت از حفره روی سرش خارج کرد و معلوم شد که حیوان هنوز زنده است.

از بین سه مرد «میشل فیشبچ» تصمیم گرفت در آب شیرجه بزند تا نهنگ را نجات بدهد. میشل درباره این تجربه شگفت‌انگیزش می‌گوید: «وقتی داخل آب پریدم با نهنگ گرفتار چشم در چشم شدم؛ هرچند با هیچ زبانی نمی‌توانستیم با هم صحبت کنیم اما سعی داشتم هر طور شده به او  بفهمانم که ما برای کمک کردن به او آنجا هستیم.»

دم و باله‌های نهنگ در تور ماهیگیری گیر افتاده بود. از یک طرف نهنگ در خطر مرگ قرار داشت و از طرف دیگر میشل باید هر چه سریع‌تر تورها را از دور جانور پاره می‌کرد. اما میشل ترسیده بود چرا که نهنگ غول‌پیکر هم از این ماجرا ترسیده بود و خسته به نظر می‌رسید و با یک ضربه بال خود می‌توانست جان میشل را به خطر بیندازد. با این حال میشل هر طور که بود بر ترس خود غلبه کرد و بعد از باز کردن تور از دور بدن نهنگ داخل قایق برگشت تا دم نهنگ را از داخل تور آزاد کند. هر سه مرد با کمک هم موفق شدند یکی از باله‌های نهنگ را آزاد کنند در این لحظه جانور که احساس آزادی می‌کرد شروع به شنا کرد و قایق را با خود کشید و بعد دوباره متوقف شد.  

پس از یک ساعت تلاش سرانجام غول دریاها کاملا از تور ماهیگیرها رها شد اما نمایشی که نهنگ بعد از آزادی برای ناجیان خود اجرا کرد از جمله صحنه‌های نادری بود که کمتر کسی با آن مواجه می‌شود. به گفته سه مرد، ماهی عظیم اقیانوس تقریبا ۴۰ بار از حفره بالای سرش فواره آب را خارج کرد و بعد با یک پرش بلند از آب بیرون آمد و دوباره در آب شیرجه زد؛ او دم خود را از آب بیرون آورد و شروع به تکان دادن کرد. به عقیده ناجی‌ها این نشانه تشکر نهنگ از آنها بود و همین بهترین پاداش برای نجات غول دریاها بود.

نجات معجزه‌آسا

سال ۲۰۰۹، مسابقه شیرجه‌زنی در محوطه‌ای پر از آب که دمای آن، هم ‌درجه آب‌های قطب شمال بود در ‌هاربین چین آغاز شده بود. رقیبان مسابقه هر یک منتظر بودند تا در این محوطه که از نهنگ‌های سفید پر شده بود، شیرجه بزنند. شرکت‌کنندگان این مسابقه باید تا جایی که می‌توانستند در زیر آب بدون تجهیزات تنفسی در کنار نهنگ‌ها می‌ماندند و هر کسی که مدت زمان بیشتری در آب می‌ماند برنده این رقابت سرد و سخت بود. نوبت یانگ یون رسیده بود.

او روی لبه آکواریوم ایستاد و با یک حرکت به داخل آب شیرجه زد. اما ناگهان دمای بیش از حد سرد آب باعث شد تا پاهای او دچار گرفتگی عضلانی شود و این زن ۲۶ ساله دیگر نتوانست پاهایش را تکان دهد. انگار که فلج شده بود. او که هیچ‌گونه تجهیزات تنفسی نداشت به دلیل از کار افتادن پاهایش نمی‌توانست خودش را به سطح آب برساند اما تمام تلاش خود را می‌کرد تا جان خودش را نجات دهد.

ناگهان یانگ متوجه شد که یکی از نهنگ‌های سفید به سمت او شناکنان در حرکت است. نفس در سینه تماشاچی‌ها حبس شده بود که مبادا حیوان عظیم‌الجثه به این زن بدشانس حمله کند. نهنگ سفید آرواره‌های بزرگش را باز کرد و یانگ را در میان دهانش گرفت. یانگ فکر می‌کرد که آخرین ثانیه‌های عمرش است فریاد ترس تماشاچی‌ها در فضای سالن نمایش پیچید اما در کمال ناباوری، نهنگ سفید یانگ را به سمت سطح آب هدایت کرد تا او را از مرگ نجات دهد.

یانگ درباره این لحظه باورنکردنی به خبرنگاران گفت: «وقتی قدرت حرکت پاهایم را از دست دادم بیشتر به عمق آب رفتم و با خودم فکر کردم که آخرین ثانیه‌های زندگی‌ام است. ناگهان نیروی شدیدی را زیر پاهایم حس کردم و وقتی به پایین نگاه کردم دیدم که نهنگ سفید مرا به سمت بالا هل می‌دهد.»   «میلا» نام نهنگ سفیدی بود که یانگ را نجات داد. به گفته برگزارکننده این مسابقه، میلا زودتر از هر کس دیگری متوجه این مطلب شده بود.

میلا یکی از نهنگ‌های آکواریوم است که بیشتر از هر نهنگ دیگری با انسان‌ها کار می‌کند و یانگ زندگی خود را مدیون اوست. جالب است بدانید که نهنگ‌های سفید جزو اولین نهنگ‌هایی هستند که توسط انسان‌ها شناسایی شده‌اند و صورت آنها دارای ماهیچه‌هایی است که به آنها امکان لبخند زدن را می‌دهد.

ملاقات با غول خوش‌قلب دریاها

نهنگ قدردان

دسامبر سال ۲۰۰۵ بود. ماموران مرکز پستانداران دریایی «مارین کانتی» در کالیفرنیا متوجه نهنگی شدند که در نزدیکی جزایر فارالون نزدیک ساحل سانفرانسیسکو گرفتار تورهای صیادان شده بود. وقتی ماموران این مرکز متوجه نهنگ شدند جانور عظیم‌الجثه به هیچ عنوان در وضعیت خوبی به سر نمی‌برد.  

چندین تور صید خرچنگ به دور نهنگ گوژپشت پیچیده شده و بدن حیوان را زخمی کرده بود. همچنین طنابی که به  تور صیادی متصل بود چهار بار به دور دم نهنگ و باله چپش پیچیده شده بود و از میان دهان حیوان بدشانس عبور کرده بود. قدرت حرکت نهنگ گوژپشت به طورکامل از او سلب شده بود و هر چه حیوان تلاش می‌کرد تا خود را نجات دهد بیشتر گرفتار می‌شد.

وقتی ماموران مرکز متوجه شدند که جان حیوان در خطر است چند نجات غریق به محل گرفتار شدن نهنگ گوژپشت اعزام شدند. میک ماسکیتو یکی از غریق نجات‌ها می‌گوید: «وقتی نهنگ را در آن وضعیت بسیار بد دیدم نزدیک بود قلبم از تپش ‌بایستد. طناب‌ها به طرز بسیار بدی به دور حیوان پیچیده شده بود و با خودم گفتم که دیگر راهی برای نجات حیوان نیست. گروه امداد خود را به منطقه گرفتار شدن نهنگ رساندند.  

تنها راه نجات نهنگ گوژپشت که بین ۱۳ تا ۱۵ متر طول داشت شیرجه زدن گروه امداد به داخل آب و باز کردن طناب‌ها از دور نهنگ بود. اما این کار برای افراد گروه بسیار خطرناک بود زیرا اگر افراد نهنگ را آزاد می‌کردند کافی بود تا حیوان یک ضربه با دمش به آب بزند و چنانچه ضربه به یکی از اعضای گروه اصابت می‌کرد بدون شک فرد جان خود را از دست می‌داد. اما چاره‌ای نبود گروه می‌بایست هر چه زودتر تصمیم می‌گرفت بالاخره تصمیم بر آن شد که چهار نفر از اعضای گروه داخل آب شیرجه بزنند و طناب‌ها را از دور ماده نهنگ گوژپشت باز کنند.  

وقتی نجات غریق‌ها مشغول بریدن طناب‌ها از دور نهنگ بودند حیوان عظیم‌الجثه در نهایت شگفتی هیچ تکانی نمی‌خورد و روی آب اقیانوس، آرام و بی‌حرکت ایستاده بود.

 به گفته چهار نجات غریق، تمام بدن نهنگ گرفتار، لرزش عجیبی داشت. وقتی ماسکیتو یکی از نجات غریق‌ها به سمت دهان نهنگ رفت تا طناب را از دهانش جدا کند حیوان با چشم‌هایش او را دنبال کرد و به گفته ماسکیتو این یکی از لحظه‌های فراموش‌نشدنی در زندگی‌اش بود.

وقتی نهنگ آزاد شد هر یک از نجات غریق‌ها سعی کردند  به سرعت خود را از نهنگ گوژپشت دور کنند و سوار قایق شوند تا مبادا ضربه دم او  باعث مرگشان شود اما در کمال ناباوری، نهنگ دایره‌وار شروع به شنا کرد و سپس به سمت نجات غریق‌ها رفت. نزدیک یکی از نجات غریق‌ها شد و با پوزه‌اش شروع به نوازش نجات غریق کرد و بعد به طرف دیگر نجات‌دهندگانش رفت و یک ضربه آرام به هر کدام از آنها به عنوان تشکر زد و سپس از آنها دور شد.

به گفته محققان چنین رفتاری از سوی یک نهنگ گوژپشت بسیار نادر است و به هیچ عنوان تا آن زمان برقراری ارتباط لمسی از سوی نهنگ‌های گوژپشت با انسان به ثبت نرسیده بود.

 

دیگران می‌خوانند
اینستاگرام تیتر کوتاه

نظر شما

سایر رسانه ها
    اخبار
    سایر رسانه ها
    پیشنهاد سردبیر