رادیو تیتر | ویژه رمز ارز /۳۰
پادکست | ارزهای دیجیتال در ایران / شمشیر دو لبه خدمت و خیانت
در اقتصاد ایران، «ارز دیجیتال» کلمه ای است که همزمان امید و وحشت را به دل ها می اندازد. این فناوری که به عنوان راه تنفسی در برابر تحریم های بانکی و سپری در مقابل تورم ظهور کرد، خیلی زود به یک بستر بی قانون برای سفته بازی های خطرناک و کلاهبرداری های میلیاردی نیز تبدیل شد.
شاید در هیچ کجای دنیا ، پدیده ای نوظهور به اندازه ارزهای دیجیتال، چنین چهره دوگانه ای از خود به نمایش نگذاشته باشد. برای اقتصاد ایران که دهه هاست زیر فشار تحریم های بین المللی و تورم شدید قرار دارد، بیت کوین و همتایانش در ابتدا همچون یک رویا پدیدار شدند: یک سیستم مالی غیرمتمرکز، بدون مرز و غیرقابل تحریم. رویای یک راه تنفس برای تجارتی که در حال خفه شدن بود و سنگری برای حفظ ارزش دارایی مردمی که پس اندازشان هر روز آب می رفت.
اما این رویا خیلی زود روی دیگر و تاریک خود را نیز آشکار کرد. همان طبیعتی که رمزارزها را غیرقابل کنترل و جذاب می ساخت، آن ها را به بستری بی نظیر برای کلاهبرداران و معماران طرح های پانزی تبدیل کرد. این شمشیر دولبه، در سال های اخیر به یکی از مهم ترین و در عین حال پرمخاطره ترین پدیده های اقتصادی-اجتماعی ایران تبدیل شده است؛ ابزاری که همزمان می تواند نقش یک قایق نجات و یک کازینوی بی رحم را بازی کند.
پادکست صوتی:
بخش اول: قایق نجات در دریای تحریم
انزوای سیستم بانکی ایران از شبکه جهانی سوئیفت، تجارت بین المللی را برای شرکت ها و افراد ایرانی تقریباً غیرممکن کرده بود. در این بن بست، ارزهای دیجیتال به عنوان یک راه حل عملی و انقلابی ظهور کردند.

دور زدن تحریم ها: برای اولین بار، تجار و فریلنسرهای ایرانی می توانستند بدون نیاز به بانک های واسطه، به صورت مستقیم با طرف های خارجی تبادل مالی داشته باشند. یک برنامه نویس ایرانی می توانست دستمزد خود را از یک شرکت اروپایی به صورت تتر یا اتریوم دریافت کند و یک واردکننده قطعات صنعتی، هزینه کالای خود را با بیت کوین به یک فروشنده چینی پرداخت نماید. این یک کانال حیاتی، هرچند محدود، برای زنده نگه داشتن بخش خصوصی بود. در سطح کلان نیز، گزارش های متعددی از تلاش دولت برای استفاده از ظرفیت استخراج (ماینینگ) و مبادله رمزارزها برای واردات کالا و مقابله با فشارهای تحریمی منتشر شد.
استخراج (ماینینگ) به عنوان صنعت: قیمت بسیار پایین برق در ایران، کشور را به یکی از جذاب ترین مقاصد جهان برای استخراج ارزهای دیجیتال، به خصوص بیت کوین، تبدیل کرد. در ابتدا، مزارع بزرگ استخراج در سراسر کشور سر برآوردند. این پدیده، با وجود ایجاد چالش های عظیم برای شبکه برق کشور یک منبع درآمد ارزی جدید برای کشور و فعالان آن ایجاد کرد.
سنگری در برابر تورم: برای مردم عادی، مهم ترین کارکرد رمزارزها، حفظ ارزش دارایی در برابر تورم افسارگسیخته ریال بود. در شرایطی که خرید دلار و طلا با محدودیت ها و ریسک های خاص خود همراه بود، بسیاری از جوانان و افراد طبقه متوسط، ارزهای دیجیتال را به عنوان یک "دارایی امن" مدرن پذیرفتند. خرید تتر (یک استیبل کوین معادل دلار) به یک روش رایج برای دلاریزه کردن پس اندازها بدون نیاز به نگهداری اسکناس تبدیل شد.
بیشتر بخوانید:
پادکست | هرآنچه برای معامله رمزارزها نیاز است که بدانید
۱۰ ارز دیجیتال برتر برای سرمایه گذاری را بشناسید + اینفوگرافیک
بخش دوم: کازینوی رویاها و تراژدی ها
همان محیط اقتصادی بی ثبات و ناامیدی که مردم را به سمت رمزارزها سوق داد، آن ها را به طعمه هایی ایده آل برای کلاهبرداران تبدیل کرد. طبیعت پیچیده، غیرمتمرکز و بدون نظارت این بازار، بستری بی نظیر برای بزرگ ترین کلاهبرداری های مالی تاریخ معاصر ایران فراهم آورد.

ظهور قارچ گونه طرح های پانزی: ده ها پروژه با وعده های فریبنده "سودهای تضمینی و نجومی ماهانه" ظهور کردند. آن ها با استفاده از یک ظاهر فناورانه و پیچیده، در عمل همان طرح های هرمی و پانزی کلاسیک بودند که سود اعضای قدیمی را از پول اعضای جدید پرداخت می کردند. این پروژه ها با سو استفاده از ناآگاهی عمومی و طمع یک شبه پولدار شدن، زندگی های بسیاری را نابود کردند.
قمار بر روی «شت کوین ها»: فراتر از کلاهبرداری های سازمان یافته، بخش بزرگی از بازار ایران درگیر سفته بازی های بسیار پرریسک بر روی ارزهای دیجیتال بی ارزش یا "شت کوین ها" (Shitcoins) شد. تب و تاب خرید و فروش توکن هایی که صرفاً بر اساس یک شوخی اینترنتی (Meme) یا تبلیغات در شبکه های اجتماعی رشد می کردند، بسیاری از سرمایه های خرد را به باد داد. افراد بدون هیچ دانش فنی، تنها با دنبال کردن سیگنال های تلگرامی و اینستاگرامی، دارایی خود را وارد قماری می کردند که در نهایت، تنها سازندگان توکن و گردانندگان کانال ها برنده آن بودند.
فقدان کامل حمایت قانونی: قربانیان این بازار، تقریباً در هیچ کجا صدایی نداشتند. به دلیل ماهیت فرامرزی و ناشناس تراکنش ها، ردیابی و بازگرداندن پول های از دست رفته تقریباً غیرممکن بود. از سوی دیگر، به دلیل نبود قوانین مشخص، قربانیان حتی نمی دانستند باید به کدام نهاد شکایت کنند.
بخش سوم: سردرگمی نهاد ناظر
دولت و بانک مرکزی ایران در مواجهه با این پدیده، دچار یک سردرگمی و تناقض آشکار بوده اند. از یک سو، به پتانسیل رمزارزها برای دور زدن تحریم ها و ایجاد درآمد ارزی نیاز داشتند و از همین رو، صنعت استخراج را (با شرایطی) به رسمیت شناختند. از سوی دیگر، از خروج سرمایه از طریق این بازار، ریسک های عظیم آن برای شهروندان و پتانسیل آن برای پولشویی به شدت نگران بودند.

این رویکرد دوگانه، به یک محیط قانونی خاکستری و پر از ابهام منجر شده است. مبادله رمزارزها بارها رسماً ممنوع اعلام شده، اما صرافی های آنلاین داخلی با میلیون ها کاربر به فعالیت خود ادامه می دهند. استخراج قانونی است، اما مصرف برق آن یک چالش ملی است. این سردرگمی، فضا را برای سودجویان بازتر کرده و شهروندان عادی را در یک برزخ قانونی رها کرده است.
داستان رمزارزها در ایران، داستان تقابل میان نیاز به بقا و وسوسه قمار است. تقابل میان فناوری ای که می تواند درها را باز کند و طمعی که می تواند خانه ها را ویران سازد. تا زمانی که مشکلات بنیادین اقتصاد ایران، یعنی تورم مزمن و انزوای بین المللی، حل نشود، این شمشیر دولبه همچنان در دستان جامعه باقی خواهد ماند؛ گاهی برای گشودن مسیری جدید و گاهی برای زخمی کردن خود. آینده این پدیده در ایران، نه در کدهای برنامه نویسی آن، که در راهروهای تصمیم گیری اقتصادی و سیاسی کشور نوشته خواهد شد.

نظر شما